نامش محمد و نام خانوادگیش « بیریای گیلانی » و تخلص شعریش « شیدا » ست . به سال ۱۲۹۷ شمسی در بندر انزلی به دنیا آمده و از کودکی به شعر و شاعری کشانده شده است . طبیعت سرسبز و زیبای شمال و کرانه های ذوق انگیز و فریبای دریای خزر به او مدد داد . به طوریکه در ۱۲ سالگی نخستین شعرش را به عنوان انشای منظوم ، نزد استادش برد که مورد توجه و تحسینش قرار گرفت و همان انشا را اولیای دبیرستان به مجله (( معارف)) فرستادند و چاپ گردید . چاپ این شعر ، بزرگترین تشویقی بود که از یک محصل به عمل می آمد . شیدا از آن پس ، ضمن فرا گرفتن فنون نقاشی و موسیقی ، دنباله شعر را رها نکرد و دوران جوانی ، با همه شور و حالش ، بر آتش درونی او که اصطلاحا « طبع شعر » نامیده می شود دامن زد و چه زود در زادگاهش به نام « شاعر برجسته » معروف گردید . تحصیلاتش در سال ۱۳۱۵ شمسی پایان پذیرفت و بلافاصله به خدمت وزارت فرهنگ در آمد و در مدارس مختلف مشغول تدریس گردید . در بهمن ماه سال ۱۳۱۶ رشته خدماتش قطع شد و قیافه مهیب زمستان از لا به لای برف و بوران ، سرنوشتش را تغییر داد بدین معنی که در این سال به تهمت فعالیتهای سیاسی دستگیر و مدت ۵ سال را که بهترین و شکوفاترین دوران جوانیش بود دو سال در زندان و سه سال در تبعید ( ساوه ) به سر برد و چون دلی شکسته و جانی سوخته داشت و محرومیت بسیار کشیده بود ، عرفان و فلسفه را نیز در اشعارش چاشنی نمود . در ساوه با آثار سخنور بزرگ ایران « صائب تبریزی » آشنا شد و تحت تأثیر گفتارهای او به غزلسرایی پرداخت و تمام مساعش را در این راه به کار برد تا هر چه بهتر ، افکار و اندیشه های بلند این اعجوبه شعر پارسی را دریابد .
فرا رسیدن شهریور بیست و پیدایش تحولات سیاسی در کشور ، به دوران تبعیدش خاتمه بخشید و با آنکه اواخر سال ۲۱ حکم آزادیش صدور یافت اقامتش در ساوه تا پایان سال ۱۳۲۶ به درخواست مردم شهرستان مزبور به طول انجامید زیرا با وجود تبعید ، از هیچگونه فعالینی برای بیداری مردم و بهبود وضع زندگی آنان دریغ نمی کرد و طبیعی است که نمی توانست پاداشی جز محبت و حقشناسی همان مردم را انتظار داشته باشد . در تهران ، تا زمانی که شغل مناسبی به دست نیاورده بود به ترانه سازی برای خوانندگان و نوازندگان و سرودن اشعار و قصاید ملی و میهنی سر گرم بود و بعد که به خدمت بانک پارس درآمد و مدت ده سال در آن بانک شاغل خدمات مرجوعه شد و مدارجی را طی کرده گشایش مختصری در زندگی مادیش راه یافت ، از ترانه سازی انصراف حاصل نمود . در سرپرستی یکی از بانکها در آذربایجان شرقی و غربی با استاد محمد حسین شهریار در تبریز آشنا ومحشور گردید و با برگزار شدن کنگره بزرگ شعر پارسی به سال ۱۳۵۰شمسی در تبریز و دعوت شدن از طرف کنگره ، به نمایندگی شعرای اصفهان شرکت کرد و چند قطعه آثارش را در کنگره قرائت نمود که مورد توجه حضار قرار گرفت . به سال ۱۳۳۴ شمسی به منظور تأسیس شعبه بانک بیمه ایران در اصفهان مأمور این شهرستان شد و 4 سال در این مأموریت انجام وظیفه نمود و در خلال این احوال ، به مناسبت صورت گرفتن تحولاتی در دانشگاه اصفهان از طرف ریاست دانشگاه دعوت به همکاری شد و سالهایی چند به خدمات دانشگاهیش ادامه داد . در نخستین ماههای ورودش به اصفهان به وسیله همشهری با ذوق و شاعرش ( رضا قربانی بینا ) به مجامع ادبی و انجمن های شعر و شاعری راه یافت و همزمان با احداث آرامگاه زیبا و با شکوه صائب به این فکر افتاد که در جوار مزار این سخنور بزرگ ، مکتب و یا « انجمن ادبی صائب » را تأسیس نماید و به کمک چند تن از شعرای محلی به نیتش توفیق یافت و از آن تاریخ انجمن مزبور مرتبا دایر و برقرار بود . شعرا و شخصیتهای بزرگ داخلی و خارجی در جلسات انجمن حضور می یافتند و در برنامه های انجمن شرکت می کردند . برنامه های انجمن عبارت بود از قرائت غزلیات بلند صائب و بحث در طرز کار و شیوه و مضامین و ترکیبات بکر این شاعر بلند پایه در سخنسرایی ، همچنین بحثهای شیرین ادبی و تاریخی و بدایع شعری که على التحقیق شعرای جوان و تازه کار را به کار می آید و در فنون شعر و نحوه مضمون یابی و باریک اندیشی ارشاد شدند .
شیدا در مجلس بزرگداشت صائب که در دیماه ۱۳۵۴ شمسی به مدت سه روز در کتابخانه مرکزی دانشگاه سابق تهران با شرکت عده ای از دانشمندان و فضلای مملکت انعقاد یافت نطق بلیغی ایراد کرد که مورد توجه حضار واقع گردید ضمن بحث از افکار و اشعار صائب ، اندیشه های شاعر را متناسب با هر موضوع ، با بیانی رسا و شیوا تجزیه و تحلیل نمود به قرار اطلاع ، شیدا در حدود بیست هزار بیت شعر سروده است که شامل قصیده ،قطعه ، دو بیتی ، غزل و رباعی است . دیوانش منتشر نشده و عقیده اش درباره شعر نو و کهنه این بود که شعر گفتن لباس نیست تا بتوان آنرا کهنه و نو نامید . شعر یا خوب است یا بد چنانچه منظور از کهنه بودن ، محتوی بعضی از اشعار کلاسیک است که به عقیده او شعر باید زبان زمان و مضامینش تازه و دل انگیز و بیان کننده احساسات شاعر باشد و این کار با سنت شکنی و خصومت با وزن و قافیه و صنایع و بدایع شعری ملازمه ندارد استعداد و توانایی می خواهد و اگر کسی فاقد این دو چیز باشد اجباری ندارد شعر بگوید . این جنجالهایی که در اطراف شعر نو و کهنه برخاسته است بجایی نمی رسد و تبی است که زود به عرق کردن می انجامد شعر پارسی این عصر به مراتب از دو سه قرن اخیر فاصله گرفته و مدارج کمال را پیموده و همچنان در اعتلا و عظمت ، پیش خواهد رفت.
سرانجام عمر پر از عشقش به ادب و هنر در روز ۱۶ تیر ۱۳۷۳ به پایان رسید و شیدا در کنار آرامگاه عطار تا ابد آرام گرفت.