استاد مهدی خالدی درست است که سالها در مکتب و محضر استاد صبا شاگردی کرده و فوت و فنِ نوازندگی ویلون را از آن استادِ عالیمقام فراگرفته بود، با این حال، کوشید و توانست به شیوۀ شخصی خویش در نوازندگی دست یابد و استادیِ خویش را به اثبات رساند.
یکی از قطعههای ماندگار موسیقی ایرانی، تصنیفی است با عنوان «آمد نوبهار». بسیاری از شنوندگان و مخاطبانِ موسیقی ایرانی این اثر را با صدای روانشاد نادر گلچین و همراهی گروه همخوان بارها از رادیو شنیدهاند؛ تصنیفی که در مایۀ بیات اصفهان نوای مژدۀ بهار را سرمیدهد.
آهنگساز این تصنیف، یکی از مردان نامآور و یکی از هنرمندان بیمانند موسیقی ایرانی، روانشاد استاد مهدی خالدی (۱۲۹۸ تا ۱۳۶۹ خورشیدی) است؛ نوازندۀ چیرهدست ویلون و آهنگسازی خلّاق که آثاری ماندگار چه بهصورت تکنوازی و همنوازی، چه بهشکل آهنگسازی از خویش برجای نهاده است. نهم آذرماه یادآورِ آن روزِ خزانزده است که استاد مهدی خالدی رخت سفر از این دنیای فانی بربست و راهی جاویدان سرای آخرت شد.
«نشاط» یا «آمد نوبهار»
این اجرا از تصنیفِ «آمد نوبهار» که در سرآغازِ این نوشته بدان اشاره شد، مربوط است به بازخوانی و بازنوازی آن در دهۀ پنجاه خورشیدی؛ اما اصل آهنگ در سال ۱۳۲۷ و با صدای عصمت باقرپور اجرا شده است. جالب اینکه در اصل، این تصنیف «نشاط» نام داشته، اما به مناسبتِ مطلعِ آن، به «آمد نوبهار» معروف شده است. مرحوم استاد سید اسماعیل نواب صفا، ترانهسرای این آهنگ، در شرح خاطرههای موسیقایی خویش، به چگونگی پیدایشِ این تصنیف نیز اشاره کرده است:
«در امرداد ماه ۱۳۲۷ بود که نخستین فرزندِ خالدی به دنیا آمد. نام او را من «نشاط» گذاشتم. ضرب آهنگ موصوف را [علی] زاهدی ارائه داده بود و خالدی هم بر روی آن، ریتم یا ضربآهنگ گذاشته بود. نزدیکیهای نوروز بود که شبی در منزل خالدی اشعار آن را ساختم. نام آن را هم به مناسبت تولد «نشاط» برگزیدیم. منتهی چون شعر آهنگ با «آمد نوبهار» آغاز میشد، پس از پخش به همین نام شهرت یافت و شاید در حدود سی سال در آغاز سال نو، رادیو این شعر و آهنگ را پخش میکرد».
مهدی چیز دیگری است
وقتی به تاریخ موسیقی ایرانی در روزگار معاصر مینگریم، به یک نامِ بلند و پرآوازه برمیخوریم که افزون بر ساختِ قطعههای ماندگار و نیز تلاش برای غنیتر کردن گنجینۀ ایرانی، با افزودن گوشههای غریب و مهجورمانده به ردیف موسیقی دستگاهی، با پرورش شاگردانی هنرمند و درجه یک، حقی بزرگ بر گردن موسیقی ایرانی دارد؛ این هنرمند نامی و استاد بیبدیل، شخصی نیست جز مرحوم استاد ابوالحسن خان صبا (۱۲۸۱ تا ۱۳۳۶ خورشیدی).
استاد صبا شاگردان بسیاری را به موسیقی ایرانی تقدیم کرده است؛ شاگردانی که هر یک در آهنگسازی یا نوازندگی به استادانی صاحبسبک و بلندمرتبه بدل شدند و جزو افتخارات فرهنگ و موسیقی این سرزمین به شمار میآیند. استادان روانشاد علی تجویدی (آهنگساز و نوازندۀ ویلون)، فرامرز پایور (آهنگساز و نوازندۀ سنتور)، پرویز یاحقی (نوازندۀ ویلون و آهنگساز)، حبیبالله بدیعی (نوازندۀ ویلون و آهنگساز)، حسن کسایی (نوازندۀ نی)، جواد لشکری (آهنگساز و نوازندۀ ویولن)، اسدالله ملک (نوازندۀ ویلون و آهنگساز)، همایون خرّم (آهنگساز و نوازندۀ ویلون)، داریوش صفوت (نوازندۀ سهتار و مدّرس موسیقی) و لطفالله مفخم پایان (نوازندۀ ویلون و سنتور) شماری از شاگردان استاد صبا هستند که هر یک در طرزِ هنری خویش، اعتباری ویژه داشتهاند. اما به جز این بزرگان، مرحوم استاد مهدی خالدی هم یکی از شاگردانِ نامدار استاد صبا بوده است؛ وقتی تقی روحانی در یک گفتوگوی رادیویی از استاد صبا میخواهد که برترین شاگرد خویش را نام ببرد، استاد صبا جواب میدهد که «… من شاگردان زیادی داشتهام، ولی این جامعه است که قضاوت خواهد کرد، کدام یک از آنها برتر از دیگران است، معذالک «مهدی» چیز دیگری بود!»
و این «مهدی»، همان مهدی خالدی است که در نوجوانی به خدمت استاد صبا رسید و افتخار شاگردی او را یافت. مرحوم استاد سید اسماعیل نوابصفا (ترانهسرا) که از دوستان نزدیک خالدی بوده است، روایت کرده که «در سنّ شانزده سالگی، پدر، «خالدیِ نوجوان» را برای آموختن سهتار نزد استاد بیمانند موسیقی ایران، ابوالحسن صبا، میبرد. استاد ابتدا انگشتهای او را برانداز میکند و خطاب به پدرِ مهدی میگوید: حسینخان، این انگشتان کشیده و بلند برای نواختن ویلون مناسبتر است. حسینخان تسلیمِ نظرِ کیمیااثرِ صبا میشود و [مهدی] برای نخستین بار، جهت تعلیمِ مقدّمات ویلون به نوآموزی کلاس «صبا» درمیآید. در سال ۱۳۱۷ که صبا به همراه چند تن از هنرمندان بهمنظور ضبط صفحه به بیروت و دمشق میرود، با اینکه شاگردان باسابقهتری از خالدی وجود داشته، استادش خلیفهگری کلاس و تعلیم سایر شاگردان را به او میسپارد»
مهدی خالدی آنچنان در نوازندگی ویلون کوشا و علاقهمندانه شاگردیِ صبا را پی میگیرد که در حالیکه بسیار جوان بود، مرحوم استاد صبا او را برای تکنوازی ویلون، به رادیو معرفی میکند. مرحوم نوابصفا گفتۀ استاد خالدی را دربارۀ چگونگی جواز یافتنش برای تکنوازی در رادیو، اینگونه ثبت کرده است: با حضور استادم (استاد صبا)، در شورایی به ریاست مینباشیان و عضویت سروان آژنگ، عبدالحسینخان شهنازی، حبیب سماعی، مرتضی نیداوود و رضا روانبخش از من آزمایش به عمل آمد. پس از این آزمایش دشوار، هیات داوران که هر یک در فنّ خود از استادان مسلّم موسیقی ملّی ایران بودند، خطاب به استادم اظهار داشتند: آقای صبا، بهخاطر چنین شاگردی که تربیت کردهاید، به شما تبریک میگوییم. از آن تاریخ بود که علاوه بر عضویت رسمی در ارکستر، اجازۀ تکنوازی هم به من داده شد.
وقتی طاقچه ویلون مهدی خالدی را کوک میکند!
مرحوم استاد فریدون ناصری که سالها رهبری ارکستر سمفونیک تهران را عهدهدار بود، دربارۀ کسبِ فیض مهدی خالدیِ نوجوان در محضر استاد صبا، خاطرهای را از خودِ استاد خالدی شنیده بوده است که آن را در نوشتهای روایت کرده. این خاطره مربوط است به همان اوایلِ حضورِ مهدی خالدی در کلاس درس استاد صبا؛ زمانی که به دلیل کمسنّی خالدی، هنوز به کوک کردنِ ساز توانمند نبوده است. استاد ناصری ادامۀ این خاطره را چنین روایت کرده است:
«طبیعی است که در این زمان (یعنی آنگاه که خالدی شاگردی کم سنّ و سال بوده است)، استاد صبا مثل هر معلم دیگری ویلون شاگرد را کوک میکرده، اما چون مهدی با پدر نزد استاد میرفته، گاهگاه اتفاق میافتاده که صبا پس از درس دادن به شاگرد، بنا بر خواهش دوست خود، پدرِ مهدی، قطعۀ کوچکی نیز مینواخته که ربطی به کلاس درس نداشته؛ ولی یکی از این قطعات که گویا رِنگی یا چیزی مشابه پیشدرآمد داشته، سخت مورد توجه مهدی خردسال قرار میگیرد و شاگرد تازهکار در منزل و دور از چشم پدر و استاد سعی میکرده است آن را بنوازد، ولی صدایی که از ویلون برمیخواسته، صدایی نبوده است که نزد استاد شنیده و از این بابت سخت غصّهدار میشده است. در اینجا خالدی میگفت، ویلونم را برای اینکه از آسیب و گزند در امان باشد، سهگوش یکی از طاقچههای اتاق میگذاشتم. روزی از مدرسه برگشتم و سراغ ویلون رفتم و دیدم که ویلون لیز خورده و از حالت یا صورت افقی درآمده و به شکل مسطح کف طاقچه قرار گرفته. ویلون را برداشتم و همان نغمۀ عزیز و دلخواهم را که استاد برای پدرم مینواخت، آغاز کردم. با کمال تعجب دیدم حالا ساز جواب میدهد و صداها درست است!
تمام روزهای قبل از درس روی این قطعه کار کردم و روز درس اولین چیزی که برای استاد نواختم، همین قطعه بود! صبا مدتی خیرهخیره به من نگاه کرد و بعد با ملایمت گفت: باباجون کی ویلون را برایت کوک کرده؟ و مهدی با لحن بچهگانه جواب داده بود: آقا، طاقچه. حقیقت امر آن است که یکی از علامات تغییردهندۀ این قطعه، «می کُرن» بوده و هنگام لیز خوردنِ ساز، گوشه ی ویلون در نتیجۀ تماس با دیوار بهصورت اتفاقی چرخیده و سیم «R» یکچهارم پرده بالاتر رفته بوده است. این امر شاید برای بسیاری، مسالهای ساده و پیشپاافتاده باشد، ولی واقعیت غیر از این است و این رویداد نشانگر گوش حساس و دقیق از یکسو؛ و استعداد جذب و فراگیری خارقالعادۀ خالدی از سوی دیگر است و ما گسترش و شکوفایی این گوش حسّاس و ذوق لطیف و عجیب را بعدها در تکنوازیهای او میشنویم.
دنبال پول نبودم
مرحوم استاد مهدی خالدی روحیاتی ویژه داشت. او از شمار هنرمندانی بود که با هنر خویش زندگی میکرد اما هنر خود را به زندگی نمیفروخت؛ به بیان دیگر، خالدی در پی آن نبود که با هنرِ نابِ خود تجارت کند و بهوسیلۀ آن به سرمایهاندوزی بپردازد. برای همین هیچگاه حاضر نشد مانند شماری دیگر از هنرمندانِ رادیو در ازای دریافت دستمزدی گزاف به نوازندگی در کابارهها بپردازد. او خود در گفتوگویی مفصّل که مرحوم استاد فریدون ناصری (آهنگساز و رهبر ارکستر) و شماری دیگر از چهرههای هنری با او در مهرماه ۱۳۶۰ در منزلش ترتیب دادهاند، در اینباره چنین گفته است:
«اصولاً آدمی نبودم که دنبال پول بروم، دنبال پول رفتن را خیلی کسر شأن میدانستم. دنبال هنرم بودم؛ میخواستم این هنرم را روز به روز بالا ببرم، شخصیت هنری خودم را بالا ببرم. این، بیشتر مرا اقناع میکرد . هر وقت یک آهنگی میساختم و در استودیوی رادیو آن را اجرا میکردیم و این اجرا مورد رضایت من بود، از استودیو که بیرون میآمدم، مثل این بود که خدا یک میلیون تومان به من پول داده و میگفتم حالا من این یک میلیون تومان را اگر داشتم، اینقدر مرا راضی نمیکرد. یعنی آن حسّ انسانیِ مرا این پول اینقدر اقناع نمیکرد، ولی با اجرای این آواز و این ترانه، حسّ انسانی خودم را اقناع کردم. به همین راضی بودم. دنبال پول هم نبودم، هیچ وقت نبودم؛ حالا هم نیستم، بعداً هم نخواهم بود. عقیدهام هم این است که مال دنیا به دنیا است. در این مسیر نبودم، حالا درست بوده یا نادرست بوده، غلط بوده یا صحیح بوده، هرچه بوده فعلاً ما این هستیم».
سالهای پایانی عمر استاد خالدی
استاد مهدی خالدی در سالهای فعالیت هنری خویش، افزون بر تکنوازیهایی که انجام داده است، بیش از دویست و پنجاه آهنگ نیز ساخته. بنابراین میتوان او را هنرمندی فعال و کوشا در عرصۀ موسیقی ایرانی دانست که بخشی از گنجینۀ خاطرههای موسیقایی این سرزمین را با هنر خویش پدید آورده است. با این حال، استاد خالدی در چند سالِ پایانی عمر، به علّت سکتۀ مغزی و پس از آن، ابتلا به سرطان حنجره، نتوانست چونان گذشته به هنرآفرینی بپردازد. آن هنرمند بلندنظر اواخر عمر خویش را به گونهای گذراند که بر اثر شدت بیماری توانِ سخن گفتنِ طبیعی را نیز از دست داده بود و تنها میتوانست با میکروفون مخصوص صدای خویش را از گلوی زخمیش بیرون کشد و به گوش دیگران برساند. این وضعیت نیز چندان نپایید و با شدت گرفتنِ بیماری استاد، عاقبت وی در برابرِ دردِ جانکاهِ بیماری تسلیم شد و جان به جانان سپرد.